ستایشستایش، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

رنگین کمانی به رنگ تو

بدون عنوان

 عروسی                              تو باغچمون عروسیه مهمونیه، روبوسیه مورچه داره آش می پزه یک آش چرب و خوشمزه جیر جیرک آواز می خونه قشنگ و با ناز می خونه عنکبوته ساز می زنه تار می زنه، تار می تنه کفشدوزکای خال خالی دست می زنند با خوشحالی عروسیه، عروسیه عروس کیه؟ سوسک سیاه،عروسه ببین چقدر ملوسه تور سفید رو شاخکاش گل می ریزند به زیر پاش بادابادا، مبارکش باد دلش بشه شاد شاد ...
31 شهريور 1391

نامه یدر و مادر برای سالهای دور

فرزند عزیزم:                  روزی که تو ما را در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و ما را درک کنی.... اگر ما در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنیم، اگر نمیتوانیم خودمان لباسهایمان را بپوشیم، صبور باش. و زمانی را به خاطر بیاور که ما ساعتها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردیم. اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنیم، حرفمان را قطع نکن و به ما گوش بده. هنگامی که تو خردسال بودی، ما یک داستان را هزار بار برای تو می خواندیم تا تو به خواب بروی. هنگامی که مایل به حمام رفتن نیس...
31 شهريور 1391

بدون عنوان

نوروزسال ١٣٨٨   میدونی مامان چرا این مدلی خوابیده ایی؟سال دومی بود که رفته بودیم سبزه وار یک بار ٢ ماهه بودی اینجا هم ٢ سال و ٢ ماه .سری اول که ٢ ماهه بودی خیلی اذیتمان کردی ایام عید سال ٨٨ بود .کوچیک بودی همش دل درد داشتی من که هیچی از مسافرت نفهمیدم دائمااونجا به دنبال راه درمانی برای تو بودیم .زندایی گاهی تورا توی چادر میگذاشت تابت میداد میگفت اینطوری احساس بهتری داره بچه . ولی این سری خیلی بهتر بود فقط مشکلم خوابیدنهای ظهر تو بود چون همش در حال مهمانی رفتن ازاین خانه به ان خانه بودیم تو هم بازی فرصت خواب را بهت نمیداد.این یک نمونه اش ظهر نخوابیده بودی بعدالظهر میخواستیم بریم به بید تو ماشین خوابت میامد ولی من شیشه ا...
29 شهريور 1391

روز دختر

شعر روز دختر میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت / میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید/میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید روز دختر مبارک  عزیزم امروز روز توست ، امیدورام از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری و به تمام خواسته های زندگیت برسی عرض تبریک به بهترین دختر دنیا ...
29 شهريور 1391

بدون عنوان

توروبه خدااااااااااااااااااااااااااا میبینی  کجا رفتی ؟ داری چه کار میکنی من که از دست تو دیگه کلافه ام. همش داری با کابینت ها بازی میکنی اون تو داری دنبال چی میگردی ؟یا شاید هم لوله آب میده میخوای ببینی از کجا داره آب میده .زود ردیفش کن بیا بیرون تورو خدا ...
8 شهريور 1391